قانون گرشام
 
« فرهنگستان »
این وبلاگ در راستای تحقیق و پژوهش پیرامون فرهنگ این مرزو بوم فعالیت می کند
 
 

 نام دانشجو یان:
سید جواد علیپور منجیلی، محمد شعبانی ، محمد قاسمپور ، سید علی فرحناک
رشته تحصیلی : کارشناسی مدیریت فرهنگی
نام استاد : عنایت رضایی پور
در س : اقتصاد و فرهنگ
موضوع تحقیق : قانون گرشام
  چکیده :
افراد بسیاری در طول تاریخ و از زمانی که داد و ستد در بین انسانها رواج داشت توانستند با نفوذ در اقتصاد و بازرگانی و با توجه بهداشتن اطلاعات لازم و کافی در این امور تغییر ایجاد نمایند .این تغییرات بنا به نیازهای جامعه و مردم و حکومت طرح ریزی شده و با شناخت ضعف ها و تلاش برای کوتاه نمودن دست افراد سود جو این قوانین در سطح کشورها و گاهاً جهان اجرا می گردید . افرادی مانند آدام اسمیت ( ثروت ملل ) در سال 1776 ، رزنبرگ ، نلسون ، استتیگلر و بگر و ... از این افراد بودند که در زمان خو تاثیر بسزایی در امور اقتصادی کشور خود و جهان گذاشتند . توماس گرشام نیز یکی از این افراد بود که با قانون گرشام توانست در قرن 17 مشکل بزرگ دولت انگلیس را رفع نماید .
 
 
 
مقدمه :
اقتصاد انگلیس با توجه به قدمت و سابقه در برهه ای از زمان بعلت سود جویی افراد دچار مشکلات فراوانی گردید . این امر نشان می دهد هر فرهنگی و هر نوع حکومتی در طول زمان می تواند دچار اختلال و مشکل گردد . قرن 16 زمانی بو که دولت پادشاهی انگلیس دچار مشکل گردید و تمامی افراد حکومتی از حل آن عاجر مانند . سپردن کار به افراد کاردان و آگاهیکی از خصصایص نیکو است که باعث میگردد با شایسته سالاری علاوه بر رفع معضلات پیش آمده بتوان با تصمیم گیری درست به رشد روز افزون کشور کمک و همکاری نمود . کاری که دولت مردان انگلیسی در قرن 17 به پادشاه پیشنهاد نموده و استفاده کامل نیز از این امر بردند .
 
 
زندگینامه گرشام
سر توماس گرشام، دربار انگلستان و صرافان یهودی
ارتباطات سِر توماس گرشام، تاجر و صراف نامدار عصر الیزابت، نیز به‌منظور شناخت پیوندهای یهودی کمپانی ماجراجویان تجاری، و به تبع آن کمپانی مسکوی، حائز اهمیت فراوان است. به‌علاوه، زندگینامه گرشام، که به‌عنوان بنیانگذار بازار بورس لندن شناخته می‌شود، به شکلی نمونه‌وار پیوند میان تکاپوهای تجاری- مالی و عملیات اطلاعاتی را در انگلستان اواخر سده شانزدهم آشکار می‌سازد و تصویری را که مورخین از «ساختار پلیسی» انگلستان آن دوران به‌دست می‌دهند کامل می‌کند. این توماس گرشام همان کسی است که جیمز اندرسون، اولین مورخ ماسون، او را «استاد اعظم فراماسونری جنوب انگلستان» خوانده است. این نیز قرینه‌ای است دال بر پیوندهای پنهان گرشام با کانون‌های معینی که بعدها، در اوایل سده هیجدهم، برای تحقق اهداف خویش نهاد فراماسونری را بر پا کردند.
گرشام به یک خانواده تاجر مقیم انگلیس تعلق داشت و برادر ارشدش، سِر جان گرشام، از تجار بزرگ لندن بود. توماس پس از اتمام تحصیل در کمبریج، به‌عنوان شاگرد در نزد برادرش به‌کار پرداخت و در سال 1543 به عضویت کمپانی تجار لندن درآمد. وی به‌عنوان مأمور اطلاعاتی دربار انگلیس در بنادر سرزمین‌های سفلی (بروکسل و آنتورپ) مستقر شد و کار جاسوسی و قاچاق کالا را آغاز کرد. می‌دانیم که شاخه‌‌ای از خاندان یهودی مخفی مندس در سده شانزدهم، علاوه بر آنتورپ و هامبورگ، در بروکسل نیز مستقر بود. در سال 1551 دربار ادوارد ششم، قاعدتاً به توصیه یا با حمایت سِر ویلیام سیسیل، گرشام را مأمور حل و فصل بدهی‌های سنگین انگلیس به صرافان آنتورپ و بروکسل و ونیز و هامبورگ نمود. این بدهی‌هایی است که در زمان هنری هشتم به بار آمده و ارزش پوند انگلیس را در مبادلات تجاری خارجی به‌شدت کاهش داده بود تا بدانجا که هر پوند استرلینگ از 32 شیلینگ در اوایل سلطنت هنری هشتم به 16 شیلینگ در سال 1551 رسید. طرح پیشنهادی گرشام برای افزایش ارزش پوند انگلیس، که درواقع باید به‌عنوان طرح زرسالاران یهودی شناخته شود، اعطای انحصار تجارت خارجی انگلیس به کمپانی ماجراجویان تجاری لندن بود یعنی همان کمپانی که اینک سباستین کابوت در رأس آن قرار داشت. این تمهید مؤثر افتاد و اندکی بعد ارزش پوند را در مبادلات خارجی به 22 شیلینگ افزایش داد. گرشام پس از بازگشت به انگلیس به یکی از رجال مالی و سیاسی این کشور بدل گردید و در سال 1559 عنوان شهسواری دریافت کرد. او در سال‌های 1566- 1568 "بازار مبادلات مالی سلطنتی" لندن را تأسیس نمود که با نام "بورس" شهرت یافت. این نهاد جدید، که به تقلید از "بورس" تازه تأسیس هامبورگ (1558) برپاشد و طراحان و بنیانگذاران آن یهودیان بودند، در سال 1571 با دریافت فرمان الیزابت رسمیت یافت. به‌نوشته بریتانیکا، در حوالی نیمه سده شانزدهم، حدود سه چهارم تجارت خارجی انگلیس به‌دست کارگزاران انگلیسی کمپانی فوق بود که برخی از ایشان در مقام صراف و مشاور شاهان خاندان تودور جای داشتند
بخشی یا تمامی بدهی‌های دربار انگلیس، که گرشام مأمور تسویه آن شد، به زرسالاران یهودی، به‌ویژه مؤسسه صرافی- تجاری مندس، بود. بنابراین، به یقین گرشام در دوران اقامت در بنادر فوق با گراسیا و یوسف ناسی، گردانندگان مؤسسه مندس، و سایر زرسالاران یهودی مستقر در آنتورپ و بروکسل و هامبورگ و ونیز رابطه نزدیک داشت و اصولا مأموریت او همین بود.
اندکی پس از اعطای فرمان انحصار تجارت خارجی انگلیس به کمپانی ماجراجویان تجاری، درست در یک زمان (1553)، دو حادثه مهم تاریخی رخ داد: سفر به ظاهر تصادفی چانسلر به روسیه و آغاز تجارت انگلستان با شرق از طریق روسیه، و استقرار گراسیا ناسی (مندس) در عثمانی. اندکی بعد، در سال 1555، کمپانی مسکوی تأسیس شد که جان و توماس گرشام از بنیانگذاران و صاحبان امتیاز آن بودند و ریاست آن را سباستین کابوت، کارگزار پیشین کارل پنجم هابسبورگ، خصم نامدار عثمانی، به‌دست داشت. همانگونه که در صفحه قبل نیز اشاره گردید توماس گرشام بنیانگذار بازار بورس لندن                             می باشد .
در قرن پانزدهم میلادی بازرگانان و صرافان بلژیکی در شهر " بورژ " در مقابل خانه ی اشراف زاده ای به نام " فن در بورزه " جمع میشدند و به داد و ستد می پر داختند .
بدین ترتیب محل تجمع بازر گانان به تدریج به بورس مشهور شد .
بعد ها به علت مشکلات مختلف استفاده از فضای باز ( از جمله آب و هوا ) بازرگانان و کسبه ی این شهر به فکر تاسیس جایگاهی جدید در شهری دیگر افتادند که ساخت مجموعه ای با همین نام در شهر " آنورس " بلژیک اولین گام در تاسیس آگاهانه ی بورس بوده است .
تالار بورس " آنورس " نظر توماس گرشام وزیر دارایی وقت انگلیس را بخود جلب نمود و در حقیقت ایشان تالار بورس لندن را به تبع تالار بورس آنورس بوجود آورد .
بمانند ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۰۸؛ انگلستان در سپتامبر۱۵۵۱ دچار یک بحران اقتصادی از همین دست شده بود. بحران اقتصادی انگلستان که از آغاز سال ۱۵۵۱ سربرآورده بود نتیجه سوء مدیریت «ویلیام دانسلW. Dan sell» خزانه دار وقت دولت لندن بود. ادوارد ششم پادشاه وقت از بزرگان کشور خواست که برای رفع بحران نظر دهند و آنان متفق القول گفتند که مسائل اقتصادی، اموری فنی ـ علمی هستند و حل آنها از سیاستمدار، دولتمرد و ژنرال ساخته نخواهد بود باید برای آنها اقتصاددان یافت و در آن زمان بهتر از «توماس گرشام Thomas Gresham» سراغ نبود.
گرشام (۱۵۷۹ ـ ۱۵۱۹) با اختیار تام مامور رفع بحران شد. در آن زمان پول رایج ملل، سکه طلا و سکه نقره بود. گرشام «پول بد Bad Money» را عامل بحران تشخیص داد و برای رفع آن فرمولی به دست داد که در علم اقتصاد به «قانون گرشام» معروف شده است. در آن زمان پول بد عبارت بود از سکه های ضربشده با عیار کمتر، سکه های تقلبی، سکه هایی که قسمتی از یک گوشه آن را جدا کرده بودند، سبکتر ساخته شده بودند و .... قانون گرشام که با توجه به آن بحران اقتصادی انگلستان برطرف شد بگونه ای انشاء شده است که در دنیای امروز و درمورد پول کاغذی هم مصداق دارد.
«پول بد» طبق قانون گرشام پولی است که «مارکت ولیو Market Value » آن پایین تر از «کومادیتی ولیو Commodity Value» اش بوده ولی اجبار قانونی به رعایت «فیس ولیو Face Value » این پول (آن مبلغ که رویش چاپ شده است) باشد. پول بدون پشتوانه و پول زائد برظرفیت (پول تورم زا) از انواع پول بد است که طبق قانون گرشام، بهای اجناس را بالا می برد و از دسترس دور می سازد. اگر قانون، اجبار به همسان بودن پول خوب و بد کند، مردم به خرید اشیاء دارای قیمت بالارونده هجوم می برند و قیمت آنها بالا می رود (طلا، مستغلات، اجناس، ازر خوب و در مواردی سهام) و تا بتوانند (از هر طریق و امروزه گرو گذاردن دارایی Assets، استفاده از کردیت و ...) خودرا وارد این معاملات و خلاص از پول بد می کنند که دارای ریسک است و گاهی بحران ملی و حتی بین المللی بوجود می آورد. در سال ۲۰۰۸ دولت آمریکا مجبور شد که کنترل سه بانک بزرگ را به دست گیرد که بهای دارایی های گرو گذاشته شده نزد آنها از میزان بدهی کمتر شده بود و یا اینکه به میزان زیاد «Non – Collateralized Dept» داشتند. با کنترل این سه بانک و نیز خرید هشتاد درصد از سهام یک شرکت بیمه درحال ورشکست شدن، دولت آمریکا ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار بر قروض خود افزود و چون بازهم کارساز نشد نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۸ لایحه ای به قوه مقننه این کشور داد که اگر تصویب شود معادل پانصد میلیارد دلار دیگر (نیم تریلیون دلار) اسناد گرویی کم ارزش و بدهی های بد را باید از بانکها و موسسات اعتباردهنده بخرد تا شاید از بحران جاری خارج شود که این بحران در حقیقت یکی دیگر از نتایج تصمیم سال ۱۹۷۱ ریچارد نیکسون به خارج ساختن دلار آمریکا از استاندارد طلا بشمار آمده است. هنگامی که دلار آمریکا در استاندارد طلا بود، تا قبل از سال ۱۹۳۴ هر دلار برابر بود با یک و نیم گرم طلا و بانکها در صورت مراجعه افراد، مجبور به مبادله بودند که از سال ۱۹۳۴ به تصمیم اف . دی. روزولت هر دلار به ۸۸ صدم گرم طلا کاهش ارزش داده شد.
پس از خروج دلار از استاندارد طلا، دست بانکهای مرکزی ۱۲گانه آمریکا برای چاپ آن باز شده است و چون دلار (پس از جنگ جهانی دوم و ابرقدرت شدن دولت واشنگتن) به صورت پولی بین المللی درآمده و عامل سنجش، هر بحران مالی آمریکا تبدیل به یک بحران بین المللی از این دست خواهد شد.
اصطلاحا به پولی که پشتوانه طلا، نقره و ذخایری از این قبیل ندارد Fiat Money گویند که اگر اعتماد مردم روزگاری به امضاء کننده اسکناس (دولت مربوط) کاهش یابد مقداری از ارزش (قدرت خرید) خود را از دست می دهد.
جمعه شب (۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸) «کوین فیلیپسKevin Phillips» مفسر اقتصادی معروف و مولف ۱۴ کتاب از جمله کتاب تازه «Bad Money – Reckless finance, failed Politics and Global Crisis American capitalism»، بحران جاری اقتصاد آمریکا را در برنامه «NOW» شبکه تلویزیون عمومی این کشور PBS تشریح کرد. وی که مولف تالیفات متعدد ازجمله Mediacracy (حکومت رسانه ها)، «آریستوکراسی در آمریکا»، «پایتخت خودبین ها و ... است در دهه ۱۹۶۰ دستیار دادستان کل آمریکا، مشاور ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت و از مقامات حزب جمهوریخواه بود که در سال ۱۹۷۱از همه این مشاغل دست کشید و بکار پژوهش، تالیف و تفسیر پرداخته است و می گوید که از این راه بهتر می تواند به مردم خدمت کند.
 
قانون گرشام به طور کلی زمانی به کار می­رود که ارزش واقعی چیزی بسیار متفاوت از ارزشی باشد که مردم بنا به دلایلی همچون کمبود اطلاعات یا اجبار توسط دولتها باید در مورد آن چیز در نظر بگیرند. این قانون در ابتدا در مورد پولهای فلزی به کار می­رفت ولی در دوران حاضر دامنه کاربرد وسیعی پیدا کرده است. قانون گرشام با یک جمله معروف بیان می‌شود:
پول بد، پول خوب را از رواج می‌اندازد. (bad money drives out good) بر اساس قانون گرشام پول بد پول خوب را از جریان خارج می کند مثلاً اگر در جیب خود دو اسکناس نو و کهنه داشته باشیم طبیعی است اول اسکناس کهنه و بعد پول نو را خرج می کنیم .
برای درک بهتر این قانون می‌بایست ابتدا مفهوم پول بد و  پول خوب توضیح داده شود. پول بد، پولی است که ارزش واقعی و ارزش بازاری آن تفاوت زیادی دارد. در مقابل، پولی که این تفاوت در مورد آن ناچیز باشد، پول خوب نامیده می‌شود. در دورانهای گذشته که استفاده از سکه ها یا پول فلزی رواج زیادی داشت، در بسیاری موارد و به دلایل مختلف حاکمان در ترکیب آلیاژ سکه‌های رایج تغییراتی می‌دادند. در نتیجة چنین کاری ممکن بود در یک زمان دو نوع سکه با یک ارزش اسمی در بازار برای مبادلات مورد استفاده قرار گیرند. اما در واقع به خاطر تفاوت در آلیاژ، ارزش واقعی آنها با هم متفاوت بود. در چنین شرایطی به سکه‌ای که آلیاژ آن کمتر کاهش پیدا کرده است و ارزش اسمی آن تقریباً برابر با ارزش فلزی است که در تولید آن استفاده شده، اصطلاحاً پول خوب گفته می‌شود. در مقابل، سکه‌های دیگری که به جای فلز گرانبهاتر از فلزات ارزانتر در آلیاژش استفاده شده، پول بد نامیده می‌شود ولی به دلیل قوانین دولتی و حکومتی ارزش هر دو نوع پول باید در مبادلات، یکسان تلقی شده و قدرت خرید یکسانی داشته باشند.
طبق قانون گرشام، اگر همزمان پول خوب و پول بد در بازار جریان داشته باشند، چون مردم به ارزش واقعی بالاتر پول خوب آگاهی دارند، تلاش می‌کنند این نوع پول را تا حد امکان برای خود نگه دارند و کمتر خرج کنند و در مقابل، سعی می‌کنند هر چه بیشتر و زودتر پولهای بد خود را خرج کرده و به دیگران منتقل نمایند. در چنین وضعیتی به تدریج، پول خوب، کمتر و کمتر مبادله می‌شود تا جاییکه حتی ممکن است دیگر در بازار مبادله ای با آن انجام نشود.
کشف این پدیده اقتصادی و اجتماعی به دورانهای بسیار قدیم باز می‌گردد، اما در سال 1858 میلادی یک اقتصاددان انگلیسی به نام هنری دانینگ مک لئود (Henry Dunning Macleod) نام یک تاجر انگلیسی یعنی سر توماس گرشام (Sir Thomas Gresham) را بر این پدیده نهاد. سر توماس گرشام در دوران ملکه الیزابت و در قرن شانزدهم میلادی زندگی می‌کرد. در آن دوران نیز به دلیل کاهش شدید عیار سکه های طلای کشور انگلستان به تدریج سکه های قدیمی‌تر و با عیار بیشتر از مبادلات حذف شده و حتی به خارج از کشور منتقل می‌شدند. گرشام با مشاهده این پدیده به ملکه در این زمینه تذکر داد و حتی خطر نابودی ذخائر طلای کشور را یادآور شد.
حتی در قرن بیستم نیز برخی کشورها با چنین معضلی روبرو شدند. به دنبال تغییر آلیاژها و کاهش ارزش واقعی سکه‌ها، سکه‌های قدیمی‌تر و با عیار بالاتر هر چند ارزش اسمی برابری داشتند، اما به دلیل گران بودن یا گران شدن قیمت فلزی که از آن ساخته شده بودند برای بسیاری انگیزه ای برای ذوب و فروش آن در بازار یا حتی صادر کردن آن به خارج از کشور ایجاد نمودند. برخی کشورها با مشاهده این پدیده قوانینی در رابطه با ممنوعیت ذوب یا صادر کردن این نوع سکه ها اعمال می‌کردند تا جلوی چنین سوءِ استفاده‌هایی را بگیرند.
برخی اقتصاددانان در مورد قانون گرشام عقیده دارند که چنین پدیده ای فقط زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد که مازاد عرضه پول وجود داشته باشد. به عبارت دیگر تا زمانی که مقدار پولی که مردم برای مصارف گوناگون نیاز دارند، برابر یا بیشتر از مقدار پولی باشد که عرضه می‌شود، هیچ تفاوتی بین پول خوب و بد نیست؛ چون وظیفه و نقش اصلی پول واسطه‌گری برای مبادلات است. اما زمانی که پول اضافه‌تری وجود داشته باشد، انگیزه‌هایی نیز برای رفتارهای گفته شده می‌تواند به وجود آید.
نظام پولي دو فلزي
زماني که قوانين پول رايج نرخ هاي مبادله دستوري بين سکه هاي ساخته شده از فلزات گرانبهاي مختلف را مشخص کند، نظام پولي به وجود خواهد آمد که به آن نظام پولي دوفلزي گفته مي شود. در اکثر مواقع سيستم دو فلزي به طور ضمني در بطن نظام هاي سکه اي که شامل سکه هاي ساخته شده از فلزات گرانبها بوده، حضور داشته است. اين را مي توان در روم باستان از قرن دوم قبل از ميلاد مسيح، امپراتوري روم شرقي و همين طور در اروپاي غربي از رنسانس به بعد مشاهده کرد. عملکرد قانون گرشام۱ در اين نظام هاي باستاني همواره مشخص و قابل مشاهده نبوده است. مثلا زماني که در روم باستان سکه هاي کم ارزش گذاري شده طلا و نقره به نظام سکه اي اضافه شدند، واحد پول برنزي از قبل وجود داشت و اين سکه هاي برنزي(بالاتر ارزش گذاري شده) هم چنان به گردش و دست به دست شدن ادامه داد. طبيعتا اين اتفاق طبق قانون گرشام بوده، اما عملکرد آن به اين دليل که در ظاهر چيزي تغيير نکرده نامرئي بوده است. در مقابل، تاريخ مدرن جلوه هاي قابل ملاحظه اي از قانون گرشام را به خود ديده است. يکي از موارد معروفي که نظام پولي دو فلزي رکود تورم دستوري را با خود به همراه داشت، اصلاح واحد پول انگلستان در ۱۷۱۷ بود، زماني که اسحاق نيوتن متولي ضرابخانه انگلستان بوده است. نيوتن يک نرخ تبادل دستوري بين گينه(سکه طلا) و شيلينگ(سکه نقره) برابر با نرخ بازار را ارائه داد. با اين حال پارلمان به ظاهر به دليل گرد کردن نرخ تبادل طلا، نرخي دستوري را اعلام کرد که به طور قابل ملاحظه اي بيش از نرخ بازاري بود. اين موضوع سبب شد سکه هاي نقره که کمتر از حد ارزش گذاري شده بودند از گردش خارج شوند و برخي افراد که به خوبي اين موضوع را پيش بيني کرده بودند(مي دانستند) به سرعت به کمک شهروندان انگليسي آمدند تا سکه هاي نقره آن ها را با طلا جايگزين کنند و از اين موضوع سود کلاني به دست آورند. آثار رکودي ناشي از اين اقدام عاملي محرک براي استفاده از اسکناس هاي ذخيره کسري در انگلستان شد. در آن شرايط تجار مجبور شدند تا قيمت هايشان را در عکس العمل به کاهش مقدار پول به شدت کاهش دهند. بسياري از آنان خود را در مرز ورشکستگي مي ديدند و به همين دليل به هر نوع درمان ممکني تن در مي دادند.
 
 
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : 21 آبان 1392برچسب:قانون گرشام, :: 14:12 :: توسط :

درباره وبلاگ
بانک مقالات و تحقیقات دانشجویی http://culture.loxblog.com
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فرهنگستان و آدرس culture.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 73
بازدید ماه : 72
بازدید کل : 109519
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1